آداب سفر حج ( بخش پنجم )
آداب سفر حج
سید علی قاضی عسگر
بخش پنجم بازگشت به صفحه قبل
صفحه 201 |
13 ـ تلاش درجهت تحصیل رقّت قلب، سوزش دل و خضوع.
14 ـ سجده براى خداوند به منظور تشکر از این نعمت الهى.
15 ـ مقدّم داشتن پاى راست هنگام ورود، و پاى چپ هنگام خروج.
16 ـ ایستادن در وقت زیارت، اگر عذرى ندارد.
17 ـ سر به زیر انداختن و به بالا و طرف راست و چپ توجه نکردن.
18 ـ خواندن زیارت هاى مأثوره و ترک زیارت هاى مخترعه.
19 ـ خواندن نماز زیارت که اقلّ آن دو رکعت است.
20 ـ خواندن دعاهاى وارده، بعد از نماز و زیارت.
21 ـ خواندن مقدارى از قرآن و هدیه کردن به روح مقدس صاحب آن مرقد شریف.
22 ـ نماز واجب را بر نماز زیارت مقدم داشتن و اگر مشغول زیارت بود و «قَدْ قامَتِ الصَّلاة» را شنید، زیارت را ترک و در نماز جماعت شرکت کند.
23 ـ زیارت کردن براى پدرو مادر و دوستان و نزدیکان و به نیابت ایشان سلام کردن و براى آن ها طلب مغفرت نمودن.
صفحه 202 |
24 ـ ترک سخنان ناشایست و کلمات لغو و بیهوده و صحبت هاى دنیایى که همیشه درهر جا مذموم و مانع رزق و جالب قساوت قلب است، به خصوص در بقاع مقدس.
25 ـ بلند نکردن آواز و صداى خود در آن مشاهد شریفه براى هر علتى که باشد.
26 ـ وداع با صاحب آن مرقد شریف در وقت بیرون آمدن از آن شهر.
27 ـ قصد مراجعت داشتن به آن مکان مقدس هنگام وداع.
28 ـ بهتر کردن حال و کردار و گفتار خود، نسبت به پیش از زیارت.
29 ـ انفاق و احسان بر فقرا و مساکین و مجاوران آن بقعه.(1)
82 ـ ادب بانوان در زیارت
مرحوم علامه امینى در فصل «ادب الزائرات» مى نویسد:
پس بر زنان زائر است که:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ آداب زیارت علامه محدث نورى، تحقیق و تصحیح: محمد حسین صفاخواه ـ عبدالحسین طالعى. (با کمى تغییر در عبارت)
صفحه 203 |
«چشم خود را از حرام بپوشند، خود را از تبرج و شهوت بازدارند و لباس حیا به تن کنند، و روبند عفت زنند، در میان راه که تداخل با مردان دارد، راه نروند، از کنار دیوار بگذرند، پوشیدن لباس نازک را ترک کنند، از هر چه مایه شهرت آن ها مى شود اجتناب کنند، سرمه وعطر در معابر نزنند...»(1)
83 ـ رعایت وقار در زیارت
یکى از عاداتى که در حرمین شریفین به تدریج حالت رسمى به خود گرفته این است که هر کاروانى در کنار قبرستان بقیع، به صورت دسته جمعى نشسته و یک نفر براى آن ها زیارت و مرثیه مى خواند و چون جمعیت زیاد کاروان ها فراوانند در نتیجه صداهاى این افراد درهم مى پیچد و مناظر ناخوشایندى را به وجود مى آورد، شایسته است زائران عزیز خود خواندن زیارت را فراگرفته و هر کدام به صورت فردى و یا حداکثر چندنفره زیارت بخوانند.
مرحوم علامه امینى در «ادب الزائر» نقل کرده اند که:
مرحوم شیخ الطائفه شیخ محمد طه نجف، در سامرا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ آداب زیارت، ج2، ص2 ـ ادب الزائر، صص47 ـ 50
صفحه 204 |
به حرم حضرت عسکریین(علیهما السلام)وارد شد، در حالى که صداها به اذان بلند بود، ]و هر کس در گوشه اى براى خود اذان مى گفت آنگاه ایشان[آن ها را از آن کار نهى مى کرد و این آیه شریفه را خواند:
} ما لَکُمْ لا تَرْجُونَ لِلّهِ وَقاراً{ .(1) و (2)
مرحوم محدث نورى در تحیّة الزائر، پس از نقل حدیثى که مرحوم مجلسى در بحارالانوار آورده، گوید:
مرحوم مجلسى در کتاب «بحار»(3) و «تحفه» از این آیه و روایت استظهار فرموده که:
«بلند نمودن آواز درحرم مطهّر نبوى ومشاهد شریفه (صلوات الله علیهم اجمعین) چه در زیارت و چه در غیر آن، منهى و مذموم است.»
سپس محدث نورى مى گوید:
«و چه نیک فرموده و این ادبى است خاص، که در مرحله احترام وتعظیم، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و ذریه طاهره اش(علیهم السلام) را به آن امتیاز اختصاص داده و پرده ناموس براى تکریم و توقیر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ نوح : 13
2 ـ ادب الزائر، ص26
3 ـ بحار الانوار، ج100، ص125
صفحه 205 |
ایشان درمیانشان گذاشته، پس هر که آواز را بلند کند، هر چند در عبادتى باشد که بلند نمودنِ آن صدا در آن ممدوح باشد، پرده ناموس الهى را دریده است...»
و از این جا معلوم مى شود قباحت و شناعت آن چه متعارف و مرسوم شده در حرمِ مطهر علوى و بقعه منوره حسینى(علیهما السلام) که در اوقات نماز، خصوص درصبح و شام، جماعت بسیارى که گاه عدد ایشان زیاده باشد از عدد گوش کنندگان، به غایت بلندى آواز، برخیزند و اذان بگویند و دعا کنند و صداها درهم پیچد، و فقرات اذان در یکدیگر مخلوط شود، عُبّاد آن محل را، از زائران و نمازگزاران و متضرعین و گریه کنندگان، از کار خود باز دارند و داخل در زمره صادّین عن سبیل الله شوند، و پاس حرمت نبوت و امامت را از هم درند و حکایت اذان را که از مستحبات اکیده است، از میان برند، چه سامع نداند که کدام را حکایت کند.
با این مفاسد و غیر آن، گمان دارد ثوابى برده و به فیض رسیده است و حال آن که بایست از منکرات شرع شمرده شود، نه عبادات و در موبقات داخل شود، نه در قربات!(1)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ آداب زیارت، ص186
صفحه 206 |
84 ـ زیارت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)
حاجیان در سفر حج، علاوه بر دستیابى به منافع و برکات حج، توفیق زیارت مرقد نورانى رسول خدا(صلى الله علیه وآله)در مدینه را نیزیافته، فیض حضور در محضر پیامبر را درک مى کنند.
عظمت این حضور را زید شحام از زبان امام صادق(علیه السلام) چنین نقل کرده است:
به آن حضرت عرض کردم:
براى کسى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) را زیارت کند چه پاداشى در نظر گرفته شده است؟
حضرت فرمود:
«کَمَنْ زارَ اللهُ فِی عَرْشِهِ».(1)
«مانند کسى است که خدا را در عرش خود زیارت کند.»
و از سوى دیگر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:
کسى که مرا در حیات و پس از مرگم زیارت کند، روز قیامت در جوار من خواهد بود.(2) ومن او را شفاعت خواهم کرد.(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کافى، ج4، ص585
2 ـ کامل الزیارات، ص13
3 ـ کافى، ج4، ص548
صفحه 207 |
از این سخنان چنین نتیجه مى گیریم که زائر
با حضورش در مدینه، باید خود را در عرش خدا و در محضر پروردگار ببیند و آداب چنین زیارتى را رعایت کند و ادب حضور را گردن نهد و این حضور را به وصال متصل سازد تا در نتیجه، شفاعت رسول خدا(صلى الله علیه وآله)او را نصیب و همنشین آن حضرت در قیامت گردد.
برخى از آداب ذکر شده براى حضور در محضر رسول خدا (صلى الله علیه وآله)عبارتند از:
1 ـ هنگام ورود به مدینه غسل کند.
2 ـ براى ورود به مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) بار دیگر غسل کند.
3 ـ غسل سومى نیز به عنوان غسل زیارت آن حضرت انجام دهد.
4 ـ سپس حرکت کرده، کنار یکى از درهاى مسجد النبى(صلى الله علیه وآله) و بهتر از همه باب جبرائیل بایستد و این چنین بگوید:
«اَللَّهُمَّ إِنِّی وَقَفْتُ عَلَى بَاب مِنْ أَبْوَابِ بُیُوتِ نَبِیِّکَ عَلَیْهِ وَعَلَیْهِمُ السَّلامُ وَقَدْ مَنَعْتَ النَّاسَ الدُّخُولَ اِلى بُیُوتِهِ اِلاّ بِاِذْنِ نَبِیِّکَ فَقُلْتَ } یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوتَ
صفحه 208 |
النَّبِیِّ إِلاّ أَنْ یُؤْذَنَ لَکُمْ{(1) اَللَّهُمَّ إِنِّی أَعْتَقِدُ
حُرْمَةَ نَبِیِّکَ فِی غَیْبَتِهِ کَمَا أَعْتَقِدُهَا فِی حَضْرَتِهِ، وَ أَعْلَمُ أَنَّ رَسُولَکَ وَ خُلَفَاءَکَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ أَحْیَاءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ، یَرَوْنَ مَکانِی فِی وَقْتِی هذا وَ زَمانِی، وَ یَسْمَعُونَ کَلامِی فِی وَقْتِی هذا وَ زَمانِی، وَ یَرُدُّونَ عَلَیَّ سَلامِی، وَ أَنَّکَ حَجَبْتَ عَنْ سَمْعِی کَلامَهُمْ وَ فَتَحْتَ بَابَ فَهْمِی بِلَذِیذِ مُنَاجَاتِهِمْ فَإِنِّی أَسْتَأْذِنُکَ یَا رَبِّ أَوَّلا وَ أَسْتَأْذِنُ رَسُولَکَ صَلَّى اللهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ ثَانِیاً، وَ أَسْتَأْذِنُ خَلِیفَتَکَ الْمَفْرُوضِ عَلَیَّ طَاعَتَهُ فِی الدُّخُولِ فِی ساعَتِی هذِهِ إِلى بَیْتِهِ وَ أَسْتَأْذِنُ مَلائِکَتَکَ الْمُوَکِّلِینَ بِهذِهِ الْبُقْعَةِ الْمُبارَکَةِ الْمُطِیعَةِ للهِِ السّامِعَة، السَّلامُ عَلَیْکُمْ أَیُّهَا الْمَلائِکَةَ الْمُوَکِّلُونَ بِهذَا المَوْضِعِ الْمُبارَکِ وَ رَحْمَةُ اللهِ وَ بَرَکاتُهُ، بِإِذْنِ اللهِ وَ إِذْنِ خُلَفائِهِ وَإِذْنِکُمْ صَلَواتُ اللهِ عَلَیْکُمْ أَجْمَعِینَ، أَدْخُلُ هذَا الْبَیْتَ
مُتَقَرِّباً إِلَى اللهِ وَرَسُولِهِ مُحَمَّد وَآلِهِ الطَّاهِرِینَ، فَکُونُوا مَلائِکَةَ اللهِ أَعْوانِی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ احزاب: 53
صفحه 209 |
وَکُونُوا أَنْصارِی حَتّى أَدْخُلَ هذَا الْبَیْتَ وَ أَدْعُو اللهَ بِفُنُونِ الدَّعَواتِ وَ أَعْتَرِفُ للهِِ بِالْعُبُودِیَّةِ وَ لِلرَّسُولِ بِالطّاعَةِ».(1)
نکات بسیار مهمى در عبارات فوق که اذن ورود به محضر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) است وجود دارد که توجه به آن، جان انسان را آتش زده و تحوّلى بنیادین در روح آدمى ایجاد مى کند، به برخى از این نکات دقت کنید:
1 ـ خدایا! همانا من بر درى از درهاى خانه هاى پیامبر تو ایستاده ام و تو خود منع کردى و فرمودى کسى بدون اذن رسول خدا(صلى الله علیه وآله) وارد این خانه نشود.
این فراز از اذن دخول، به ما مى فهماند که مسجد النبى(صلى الله علیه وآله) یک مسجد معمولى نیست که انسان بدون توجه و گستاخانه وارد آن شود، اینجا توقف لازم دارد تا در این توقف کمى به خود آییم، من کیستم؟ و پیغمبر(صلى الله علیه وآله) کیست؟ به محضر چه کسى مى خواهم وارد شوم؟ آیا او مرا خواهد پذیرفت؟ با او چه بگویم؟ و...
2 ـ هنگام روبرو شدن، با مرقد نورانى پیامبر(صلى الله علیه وآله)لازم است چنین احساسى در زائر وجود داشته باشد که او با مرده سخن نمى گوید، لذا پیش از ورود به محضر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با صراحت اعتراف مى کند که خداوندا!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مصباح الزائر، ص44
صفحه 210 |
باور من بر این است که رسول خدا و جانشینان تو، زنده اند و در نزد تو روزى مى خورند، دراین زمان مرا در جایى که ایستاده ام مى بینند، سخن مرا مى شنوند و سلام مرا پاسخ مى دهند لیکن خداوندا! تو خود به گونه اى مقرر داشتى که گوش من کلام آن ها را نمى شنود.
3 ـ سپس از خداوند و پس از آن از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)و آن گاه از جانشین آن حضرت و در مرحله چهارم از فرشتگانى که خداوند در کنار آن بقعه آن ها را گمارده است، اجازه ورود مى گیرد! عجیب بقعه مبارکى است، در سراسر این بقعه، فرشتگان حضور دارند و زائر همدم فرشتگان مى شود و خود را کنار آنان حس مى کند.
4 ـ فراز دیگر مشخص نمودن هدف است; که به چه منظورى زائر به اینجا آمده است؟
هدف از ورود به این خانه، نزدیک شدن به خدا و رسول خدا (صلى الله علیه وآله)است; «مُتَقَرِّباً إِلَى اللهِ وَ رَسُولِهِ...» تاکنون از خدا رسول(صلى الله علیه وآله)دور مانده بودم، آمده ام تا فاصله ها را کم کنم و خود را به آنان نزدیک سازم.
5 ـ این کار ساده نیست، نیاز به پشتیبانى و حمایت دارد; از این رو، زائر فرشتگان را به کمک مى گیرد و به آنان خطاب مى کند:
صفحه 211 |
«فَکُونُوا مَلائِکَةَ اللهِ أَعْوانِی وَ کُونُوا أَنْصارِی حَتّى أَدْخُلَ هذَا الْبَیْتَ وَ أَدْعُو اللهَ بِفُنُونِ الدَّعَواتِ وَ أَعْتَرِفُ للهِِ بِالْعُبُودِیَّةِ وَ لِلرَّسُولِ بِالطّاعَةِ».
اى فرشتگان الهى، مرا کمک دهید، و یارى ام رسانید تا در این خانه وارد شوم و خدا را به فنون دعاها بخوانم و به بندگى خدا و پیروى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)اعتراف نمایم!
دراین بخش، هدف از زیارت بیان شده است و آن این است که زائر دهها فرسنگ راه را طى کرده، کنار مرقد نورانى رسول خدا (صلى الله علیه وآله) مى آید تا به این حقیقت اعتراف کند.
پس از خواندن اذن ورود، پاى راست خود را مقدم داشته وارد مى شود و دعاى «بِسْمِ اللَّهِ وَ بِاللَّهِ وَ إِلَى اللَّهِ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ...» را خوانده، صد مرتبه «اَللهُ اَکْبَر» گوید.
و پس از آن که داخل شد، دو رکعت نماز تحیّت مسجد بخواند، سپس به سوى حجره ]که قبر در آن قرار گرفته[ حرکت کند و آنجا بایستد و زیارت بخواند یعنى سخن گفتن با پیامبر(صلى الله علیه وآله) را آغاز کند:
درود بر تو اى رسول خدا، درود بر تو اى پیام آور
صفحه 212 |
خدا، درود بر تو اى فرزند عبدالله، درود بر تو اى خاتم پیامبران، شهادت مى دهم که تو رسالتت را به خوبى به پایان بردى، نماز را اقامه کردى، زکات را پرداختى، امر به معروف و نهى از منکر کردى، خدا راپرستیدى تا مرگ تو را درکام خود گرفت، پس درود و رحمت خداوند بر تو و اهل بیت پاک تو باد....! و زیارت را ادامه مى دهد.
در فرازى از آن چنین مى گوید:
«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی اسْتَنْقَذَنَا بِکَ مِنَ الشِّرْکِ وَ الضَّلالَةِ...».(1)
«سپاس خدایى را که به وسیله شما، اى رسول خدا، ما را از شرک و گمراهى نجات داد...»
زیارت پیامبر(صلى الله علیه وآله) آداب دیگرى نیز دارد که علاقمندان مى توانند به کتب ادعیه مراجعه نمایند.
سالک عارف، مرحوم میرزا جواد آقا ملکى تبریزى(رحمه الله) درباره وظایف زائر حرم نبوى مى نویسد:
«سپس غسل کند و پاکیزه ترین لباس خود را بپوشد و به آنچه مى تواند، خود را خوشبو سازد و با سکینه و
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کافى، ج4، ص550
صفحه 213 |
وقار قصد حرم مبارک کند و در حال راه رفتن گام هاى کوچک بردارد و بین هر گام تسبیح، تحمید، تهلیل و تکبیر بگوید و چنین بداند که آن حضرت او را مى بیند و به آنچه در نهاد او خطور مى کند، داناست و مراتب شوق و حسرت دل و اندوه درونى را مشاهده مى کند و به تمام وجود او، متوجّه است. از این رو اهتمام مى کند که غیر او، به خاطرش خطور نکند و در راه زیارت او، به احدى ننگرد و به چیزى که مانع حضور قلب او مى شود، متوجّه نگردد.
و چون به در حرم رسیدى، بدان که تو قصد ورود بر پادشاه بزرگى را کرده اى که در بارگاه او، جز پاکان نزول نکنند و اجازه نیابند و همانا تو حرمى را اراده کرده اى که انبیا و مرسلین و ملائکه مقرّبین، بدون اذن داخل آن نمى شوند.
پس به دل و زبانت از خداى ـ جلّ جلاله ـ اذن بخواه، سپس از حضرت رسول(صلى الله علیه وآله) و پس از آن از جانشینان و اوصیاى او، بویژه باب شهر علم او و بقیه خلفاى او، استیذان کن. سپس از فرشتگان خدا ـ که موکّل به حرم شریف او هستند ـ اذن بگیر. آن وقت به بساط خدمت او و حضور در مجالس او، قدم بگذار; زیرا اگر غفلت کنى، در خطر عظیمى خواهى بود و بدان که او از جانب خداى ـ جلّ جلاله ـ قادر است، بر
صفحه 214 |
آنچه بخواهد از عدل و فضل با تو رفتار کن. پس اگر به کرم و فضل خود، به تو توجّه کند و تو را بپذیرد و زیارت تو را قبول کند و سلام تو را جواب گوید و سخن تو را گوش دهد، خوشا به حال تو. باز خوشا به حال تو. در این صورت چنان است که به زیارت خداى ـ جلّ جلاله ـ نائل گشته اى و در این کار با فرشتگان مقرّب و پیامبران مرسل، شریک گشته اى و این جماعت بهترین رفقاى تو خواهند بود.
و اگر به استحقاق او آنچه از صدق، خلوص، وفا، ادب و صفا بر تو واجب است، از تو مطالبه کند و تو محجوب باشى و تو را رد کند، پس واى بر تو! و باز هم واى بر تو! و حقّاً که زیان برده اى، زیان آشکارى. در این حال به عجز خویش و تقصیر و انکسار و فقر خودت در برابر او اعتراف کن; زیرا تو براى زیارت و مؤانست با او، توجّه کرده اى. پس حال خود را بر او عرضه بدار و راز خود را بر او فاش کن و از او همّت بخواه و به درگاه او توسّل بجوى و به باب فضل و کرم او ملتجى و پناهنده شو و عترت و ذریه او را شفیع قرار ده; زیرا او یا علمى که خدا به او داده و اخبارى که خدا به او مى فرماید، هر چه به خاطر تو بگذرد و هر چه به قلب تو در این باب خطور کند، مى داند.
و مانند پست ترین غلامان، به درگاه او باش و بنگر
صفحه 215 |
از کدام دفتر نام تو بیرون مى آید. پس اگر دلت رقّت یافت و چشمانت گریان گشت و شوقت تو را به هیجان آورد و در قلب خود شیرینى مناجات او ولذّت گفت و گوى با او را یافتى و از جام کرامت او، نوشیدى، حاکى از حسن اقبال او با تو و پذیرفتن تو است. بنابراین داخل شو که تو را اذن و امان داده اند و لطف و احسان کرده اند و الاّ توقّف کن، توقّف کسى که چاره هاى او ناچار گشته و باب آرزوها بر او مسدود شده و در این حال به درگاه خداى ـ جلّ جلاله ـ ملتجى شو، التجاى کسانى که مضطرّ شده اند تا دل شریف او را نسبت به تو با عطوفت فرماید و لطف منیف او را به تو معطوف دارد; چه اگر خداوند، صحّت اضطرار و صدق التجاى تو را از دل تو بداند، به چشم رحمت و دیده رأفت به تو نظر خواهد کرد و دل حبیب خود را به کرامت و عطوفت به تو معطوف خواهد ساخت و تو را به آنچه دوست دارى و خشنود مى شوى، موفّق خواهد ساخت; زیرا که او کریم است و کرامت نسبت به بندگان مضطرّ و بیچاره خود و پناهندگان به در خانه خود را، براى طلب رضاى خویش، دوست مى دارد و در کتاب خود نازل فرموده است که : }أَمَّنْ یُجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَ یَکْشِفُ السُّوءَ{ و عتبه شریفه را ببوسد و در حال ورود بگوید:
بِسْمِ اللهِ وَ بِاللهِ وَ فِی سَبِیلِ اللهِ وَ عَلى مِلَّةِ رَسُولِ
صفحه 216 |
اللهِ. الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی هَدانا لِهذا وَ ما کُنّا لِنَهْتَدِیَ لَوْ لا أَنْ هَدانَا اللهُ».(1)
کریمُ السجایا جمیلُ الشیم *** نبى البرایا شفیعُ الاُمم
امام رسل پیشواى سبیل *** امین خدا مهبط جبرئیل
شفیع الورى خواجه بعث و نشر *** امام الهدى صدر دیوان حشر
شفیعٌ مطاعٌ نبىٌّ کریمٌ *** قسیمٌ جسیمٌ نسیمٌ وسیمٌ
(سعدى)
85 ـ برکات حج
حج خانه خدا اگر صحیح و با رعایت آداب آن انجام شود، ثمرات و دستاوردهاى بسیار مهم وشیرینى به همراه دارد که به برخى از آن ها اشاره مى شود:
1 ـ پاکى از گناه
حاجى در حج بر گذشته نادرست خود خط بطلان مى کشد و راه را براى داشتن یک زندگى سالم و درست دینى و الهى هموار مى سازد.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ المراقبات، ج2، ص 233ـ237
صفحه 217 |
رسول خدا (صلى الله علیه وآله) فرمود:
«هر مردى که براى حج یاعمره ازمنزل خود بیرون رود، پس هر قدمى که برمى دارد و به زمین مى گذارد، گناهان از بدن او فرو مى ریزد چونان ریختنِ برگ از درخت. پس آن گاه که وارد مدینه شده و به وسیله سلام با من مصافحه مى کند، و آن گاه که وارد ذوالحُلیفه (مسجد شجره) گردیده، غسل انجام مى دهد، خداوند وى را از گناهان پاک مى گرداند...»(1)
امام صادق(علیه السلام) نیز فرمود:
«کسى که حج انجام دهد و خدا را اراده کند و قصد ریا و شهرت طلبى نداشته باشد، به یقین خداوند او را خواهد بخشید.»(2)
رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود:
«کسى که حج یا عمره انجام دهد و در آن گناه و فسقى مرتکب نگردد، بر مى گردد همانند روزى که از مادر متولد شده است.»(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الحج فى الکتاب و السنة، ص148، ح325
2 ـ وسایل الشیعه، ج11، ص109
3 ـ الحج فى الکتاب و السنة، ص163، ح392
صفحه 218 |
و در حدیثى دیگر آن حضرت فرمودند:
«اى مردم، هیچ مؤمنى در موقف (عرفات) وقوف نمى کند مگر آنکه گناهان گذشته او تا این زمان را ببخشاید و آن گاه که حج وى پایان پذیرفت، عملش از نو آغاز شود.»(1)
از مجموع آنچه گذشت نتیجه مى گیریم که انجام حج صحیح و مورد قبول خداوند، اولین پاداشش آمرزش گناهان و ورود به یک زندگى جدید است.
2 ـ راهیابى به بهشت
خداوند پاداش حج مقبول و پذیرفته شده را بهشت قرار داده است و دلیل آن را شاید بتوان چنین برشمرد که هر کس به مهمانى مى رود، صاحب خانه معمولا تلاش مى کند تا بهترین غذا و امکاناتى را که دارد براى او فراهم سازد. درحج نیز حاجى میهمان خداوند است و یکى از ویژگى هاى حضرت حق، کریم بودن و بخشندگى است و همیشه در دعاها به او خطاب مى شود:
«یَا أَکْرَمَ الاَْکْرَمِینَ»;
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سنن دار قطنى، ج2، ص284
صفحه 219 |
«اى کریم ترین کریمان!»
یکى از بهترین هدایاى خداوند، بهشتى است که به مؤمنان و نیکان و پاکان وعده داده است که در سفر حج آن را به میهمانان خانه خود هدیه مى دهد.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«براى حج مبرور پاداشى جز بهشت نیست.»(1)
3 ـ نورانیت
هر انسانى به هنگام تولد از مادر، فطرتى پاک و پاکیزه دارد. قلب کودک نورانى و فاقد هر نوع تیرگى است. لیکن پس از دوران بلوغ و ورود به جامعه و کم کم آلودگى به گناه و معصیت، گرفتار تیرگى شده و گاهى نیز تا آنجا پیش مى رود که قلب دچار قساوت گردیده و دیگر امیدى به نجات او نیست.
افرادى که هنوز در این مرحله قرار نگرفته و توفیق انجام حج راپیدا مى کنند، پس از آنکه روح و جان خود را در دریاى شفاف و زلال حج شستشو داده و خود را پاک کردند، باز به فطرت اولیه بازگشته، نورانیت را از خداوند جایزه مى گیرند و مى توانند با عمل به اسلام آن را حفظ کنند، لیکن آلودگى به گناه بار دیگر این
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مستدرک الوسائل، ج2، ص8
صفحه 220 |
نورانیت را کم مى کند و با ادامه آن، به طور کلّى از میان مى رود.
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«حج گزار تا زمانى که به گناه آلوده نشده، نور حج را پیوسته دارا خواهد بود.»(1)
4 ـ دستیابى به خیر دنیا و آخرت
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«هرکس دنیا و آخرت را مى خواهد، آهنگ این خانه کند، همانا بنده اى به آن جا نیامده و از خداوند دنیا را نخواسته مگر آنکه بدان دست یافته و خداوند حاجت او را برآورده ساخته است و نیز از خداوند آخرت را طلب نکرده مگر آنکه پذیرش این درخواست را براى وى ذخیره کرده است.»(2)
در حدیث دیگرى رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به عثمان بن ابى العاص فرمود:
«بدان، عمره همان حج اصغر است و همانا یک عمره از دنیا و آنچه در آن است بهتر و بالاتر
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کافى، ج4، ص255
2 ـ مسند الامام زید، ص197
صفحه 221 |
است و نیز بدان که حج از عمره برتر و بهتر است.»(1)
5 ـ آرامش دل
یکى از فلسفه هاى تشریع حج، اقامه یاد و ذکر خداوند است.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) در حدیثى فرمود:
«اِنَّما جُعِلَ الطَّوافُ بالْبَیْتِ وَبَیْنَ الصَّفا وَالمَرْوَةِ وَرَمیُ الجِمار لاِقامَةِ ذِکْرِ اللهِ.»(2)
«همانا طواف خانه خدا و سعى میان صفا
و مروه و رمى جمراتِ سه گانه، فقط
براى اقامه یاد خدا قرار داده (و تشریع) شده است.»
قرآنِ کریم، تأثیر یاد خدا در انسان را «آرامش قلب» ذکر مى کند و مى فرماید:
«...أَلاَ بِذِکْرِ اللهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ»(3)
«همانا با یاد خدا دل ها آرام مى گیرد.»
حال باتوجه به این مقدمه و نیز فرموده امام باقر(علیه السلام)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ معجم الکبیر طبرانى، ج9، ص44
2 ـ الحج فى الکتاب و السنة، ص133، ح280
3 ـ رعد: 28
صفحه 222 |
که: «اَلْحَجُّ تَسْکِینُ الْقُلُوبِ»(1)
نتیجه مى گیریم که یکى از ثمرات حج، آرامش دل است، چیزى که امروز بشریت شدیداً به آن نیازمند مى باشند.
6 ـ همنشینى باپیامبران و صالحان
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
هنگامى که موسى(علیه السلام) حج انجام داد، جبرئیل به وى نازل شد. موسى به او گفت: اى جبرئیل! براى کسى که حج این خانه را با نیتى صادق و هزینه اى پاک به جاى آورد، چه پاداشى مقرر شده است؟
جبرئیل بدون پاسخ به سوى خداوند ـ عزّوجلّ ـ بازگشت (و پاسخ آن را جویا شد) خداوند به او وحى کرد و فرمود:
به موسى بگو:
«او را در ملکوت اعلى همراه و همنشین با پیامبران و صدیقان و شهیدان و صالحان قرار خواهم داد و این ها همراهان خوب و شایسته اى هستند.»(2)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ بحار الانوار، ج75، ص183
2 ـ من لایحضره الفقیه، ج2، ص235
صفحه 223 |
7 ـ درامان بودن از عذاب
امام باقر(علیه السلام) فرمود:
«هر کس داخل این خانه شود و نسبت به
همه آنچه خداوند بر او واجب فرموده، آگاه
باشد، ازعذاب همیشگى روز قیامت ایمن خواهد بود.(1)
در دنیا نیز اگر کسى به حرم پناه برد، از خشم خدا در امان است.»(2)
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«بر شما باد به زیارت این خانه، پس پیوسته حج این خانه کنید، که با حج پیوسته، گرفتارى هاى دنیا و هول و هراس هاى روز قیامت از شما دفع گردد.»(3)
8 ـ علوّ درجه در بهشت
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«حج گزار دررفتن به حج و بازگشتن از آن، در ضمانت خداوند است، پس اگر در سفر به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ عوالى اللآلی، ج2، ص84، ح227
2 ـ کافى، ج4، ص226
3 ـ امالى طوسى، ص668
صفحه 224 |
او رنج و خستگى برسد، خداوند گناهان او را به خاطر آن سختى مى بخشد و براى هر قدمى که برمى دارد، هزار درجه در بهشت بالا مى رود...»(1)
9 ـ استجابت دعا
یکى دیگر از ثمرات حج، «پذیرش دعاى حاجى» است:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«دعاى سه کس مستجاب است:
1 ـ دعاى حج گزار در مورد خانواده اش.
2 ـ دعاى بیمار،...
3 ـ دعاى مظلوم.»(2)
در حدیثى دیگر نیز فرمود:
«حاجیان و عمره گزاران میهمانان خدایند، خدا آن ها را دعوت کرده و اینها نیز پذیرفته اند، اینها نیز دعا کرده و خداوند آن را اجابت کرده است.»(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کنز العمال، ح11812 و 11840
2 ـ الحج فى الکتاب و السنه، ص162، ح386
3 ـ همان.
صفحه 225 |
10 ـ پیشگیرى از تنگدستى
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمود:
«حج انجام دهید، ]تا[ هرگز نیازمند نشوید.»(1)
امام على(علیه السلام) نیز فرمود:
«همانا بالاترین چیزى که متوسلین به درگاه ربوبى به آن توسل جویند، ایمان به خدا و رسول او و... حجّ خانه خدا و عمره است، پس همانا این دو (یعنى حج و عمره) فقر را دور و گناه را مى شویند.»(2)
11 ـ دستیابى به سلامتى
از امام صادق(علیه السلام) نقل شده که فرمودند:
« على بن الحسین(علیهما السلام) فرمود:
حج و عمره به جا آورید تا بدن هاى شما سالم، روزى هاى شما افزون، و هزینه هاى خانواده (و زندگى) شما تأمین گردد...»(3)
12 ـ پیشگیرى از هلاکت
امام باقر(علیه السلام) فرمودند:
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الحج فى الکتاب و السنه، ص164، ح398
2 ـ همان، ص402
3 ـ کافى، ج4، ص252
صفحه 226 |
در وصیت امیرمؤمنان على(علیه السلام) آمده است:
«حجّ خانه پروردگارتان را ترک نکنید که هلاک خواهید شد.»(1)
امام صادق(علیه السلام) نیز فرمودند:
«اگر مردم حج را ترک کنند عذاب بر آنان نازل شود.»(2)
13 ـ شفاعت پیامبر(صلى الله علیه وآله)
علاوه بر ثمراتى که در روایات براى حج ذکر شده است، زیارت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و ائمه بقیع و سایر اماکن مقدس مدینه منوره نیز، هر یک داراى ثمرات ارزشمند و قابل توجهى است که از جمله آن ها دستیابى به شفاعت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) است.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
«هر کس به زیارت من بیاید و کارى جز زیارت من نداشته باشد، سزاست بر من، که روز قیامت شفیع او باشم.»(3)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ محاسن، ج1، ص170
2 ـ کافى، ج4، ص271
3 ـ معجم الکبیر طبرانى، ج12، ص225
صفحه 227 |
و در حدیث دیگرى فرمودند:
«هر کس به زیارت من بیاید، شفاعت او بر من واجب مى شود و شفاعت هر کس بر من واجب گردد، بهشت بر او واجب مى شود.»(1)
86 ـ هدیه سفر
مستحب است مسافر هنگام بازگشت به خانه، هدیه اى براى خانواده اش بیاورد.
ابن سنان از امام صادق(علیه السلام) نقل کرده که آن حضرت فرمود:
«هنگامى که یکى از شما به مسافرت برود، موقع برگشتن به هر مقدار که براى او امکان دارد هر چند یک سنگ، براى خانواده خود هدیه بیاورد...»(2)
امام صادق(علیه السلام) نیز فرمودند:
«هَدِیَّةُ الْحَجِّ مِنَ الْحَجِّ»(3)
«هدیه حج جزو حج است.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کافى، ج4، ص548
2 ـ وسائل الشیعه، ج11، ص459، ح15259
3 ـ من لایحضره الفقیه، ج2، ص225، ح2250
صفحه 228 |
لیکن باید توجه داشت که تهیه سوغات نباید حاجیان را از وظایف حساس و خطیرشان بازدارد و به جاى حضور در حرمین شریفین، بیشترین وقت خود را در خیابانها و بازارها سپرى کنند و به دلیل خستگى از توفیق عبادت محروم شوند.
از این رو باید براى خرید هدایا، برنامه ریزى نموده، وقت خاصى رابراى آن در نظر بگیرند و کالاهاى مورد نیاز خود را بخرند، و دیگر سراغ بازار نروند.
شیطان نیز در این گونه موارد درکمین حاجیان است. تنوع کالاها و بازارها که بخشى از آن در مسیر حاجیان قرار دارد، موجب مى شود تا در میان راه، مسیر خود را تغییر داده، به جاى حضور در محضر نبى اکرم(صلى الله علیه وآله)و ائمه بقیع(علیهم السلام) و یا در مسجد الحرام، از این مغازه به آن مغازه رفته و در پایان خسته و مانده خود را به محل اقامت مى رسانند و به استراحت مى پردازند.
آیا لحظه اى اندیشیده ایم که در شبهاى قدر و در ماه مبارک رمضان پیوسته با التماس و خواهش این دعا را
مى خواندیم: «اَللّهُمَّ ارْزُقْنی حَجَّ بَیْتِکَ الْحَرَامِ وَ زِیَارَةَ
قَبْرِ نَبِیِّکَ» و از خدا حج را طلب کرده ایم و حال که این توفیق رفیقمان شده، آیا شایسته است که منافع آن را به راحتى از دست بدهیم؟
نکته دیگر این که باید توقّعات دیگران را نسبت به
صفحه 229 |
میزان هدایا کاهش داد; زیرا همان گونه که زائران عتبات عالیات، جز یک مهر و تسبیح معمولى توقعى از زائر ندارند، در سفر حج نیز نباید به دنبال هدایاى متنوع و رنگارنگ برویم، و چه بسا با خرید برخى کالاها بازار مشرکان و کفار را تقویت کنیم، بلکه باید با خرید هدایاى مختصر، ضمن عمل به این وظیفه اخلاقى زمینه را براى بهره بردارى هر چه بیشتر فراهم ساخت.
87 ـ نشانه قبولى حج
حج تمرین عبودیت و بندگى است و حاجى در این دوره آموزشى، باید تلاش کند تا گناهانى را که به آن مبتلا بوده، ترک کند و هنگام مراجعت، زندگى جدیدى را آغاز نماید.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) فرمودند:
«از نشانه هاى قبولى حج آن است که بنده، گناهانى را که مرتکب مى شده ترک کند و اگر پس از بازگشت، همچنان گرفتار گناه باشد و در لجن زار زنا، خیانت و یا معصیت فرو رود، حج او به وى بازگردانده مى شود.»(1)
فلسفه هر زیارتى آن است که زائر باگذشته غلط
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الحج فى الکتاب و السنه، صص741 و 742
صفحه 230 |
خود فاصله بگیرد و اصلاح شود.
مرحوم شهید در دروس گوید:
«... و ثانی عشرها أن یکون الزائر بعد الزیارة خیراً منه قبلها فإنّها تَحُطّ الأوزار إذا صادفت القبول».(1)
دوازدهمین ادب از آداب زیارت آن است که زائر پس از زیارت، از وضعیتى که پیش از آمدن به زیارت داشته بهتر شود.
در آستانه ورود به حرم، کنار در ایستادن و اذن دخول خواندن و تلاش در جهت ریزش اشک و رقّت قلب پیداکردن، یکى دیگر از وظایف زائران است. زائر در حالى اذن دخول مى خواند که احساس مى کند هم اکنون صاحب آن مرقد او را مى بیند، کلامش را مى شنود و به او پاسخ مى دهد و درست در همان حال لطف و محبت صاحب آن مرقد نسبت به مردم و به خصوص پیروانشان را یاد کند و لحظه اى نیز به درون خود مى نگرد که با کوله بارى از گناه و نافرمانى به در خانه این عزیز آمده است که اگر کسانى به صورت حقیقى به درون خود نگریسته و سابقه اعمال خود را به
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الدروس، ج2، ص24; آداب زیارت، ص196
صفحه 231 |
یاد آورند چه بسا از راه رفتن بازمانند و از خجلت و شرمسارى عقب نشینى کنند!
اگر چنین حالتى بر زائر عارض شد تا حدودى توانسته است به اهداف زیارت دست یابد از این رو مرحوم شهید اول در این باره مى گوید:
«... و ثانیها: الوقوف على بابه و الدعاء و الاستئذان بالمأثور، فإن وجد خشوعاً و رقّة دخل و إلاّ فالأفضل له تحرّی زمان الرقّة لأنّ الغرض الأهم حضور القلب لیلقى الرحمة النازلة من الرَّبّ».(1)
«... دوم: ایستادن بر در آن حرم شریف،
و دعا و اذن دخول بخواند; آن گونه که
در روایات وارد شده، پس اگر در خود
رقت و خشوعى یافت داخل شود و گرنه افضل آن است که در صدد تحصیل زمانى برآید که در قلب او رقت و خشوعى
حاصل گردد (و در آن حال به زیارت بیاید) زیرا هدف مهم تر، حضور قلب است براى دستیابى به رحمتى که از ناحیه پروردگار نازل گردد.»
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ الدروس الشرعیه، ج2، ص23
صفحه 232 |
88 ـ دعا در بازگشت
در احوالات رسول خدا (صلى الله علیه وآله) این چنین نوشته اند که آن حضرت هرگاه از سفر حج یا جنگ و یا سفرى دیگر بازمى گشت، به هر بلندى مى رسید سه مرتبه الله اکبر مى گفت ومى فرمود:
«...لا إِلَهَ إِلاَّ اللَّهُ وَحْدَهُ لا شَرِیکَ لَهُ، لَهُ الْمُلْکُ وَ لَهُ الْحَمْدُ، یُحْیِی وَ یُمِیتُ وَ هُوَ عَلَى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ، آئِبُونَ تَائِبُونَ عَابِدُونَ سَاجِدُونَ لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، صَدَقَ اللهُ وَعْدَهُ وَ نَصَرَ عَبْدَهُ وَ هَزَمَ الاَْحْزَابَ وَحْدَهُ...».(1)
سپس به مسجد مى رفت و دو رکعت نماز مى گزارد و آن گاه وارد خانه مى شد.(2)
89 ـ آگاه کردن از زمان بازگشت
شایسته است مسافر پیش از ورود به خانه، زمان آمدنش را به خانواده خود اطلاع دهد تا آن ها براى استقبال آمادگى پیدا کنند.
در حدیثى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که آن
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ محجة البیضاء، ج4، ص76
2 ـ همان.
صفحه 233 |
حضرت، از این که کسى پس از مدتى غیبت، شبانه بر اهل خود وارد شود نهى فرموده، مگر آن که پیش از ورود، آنان را باخبر سازد.(1)
در محجّة البیضاء آمده است:
مسافر چون نزدیک شهر خود رسید باید بگوید:
«اَلّلهُمَّ اجْعَلْ لَنا بِها قَراراً وَ رِزْقاً حَسَناً».
سپس کسى را نزد خانواده اش بفرستد تا زمان ورودش را به آن ها اطلاع دهد و در نتیجه ناگهانى بر آن ها وارد نشود تا به چیزى که مطابق میلش نیست برخورد کند.(2)
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) هر گاه از مسافرت بازمى گشت، ابتدا به مسجد مى رفت و دو رکعت نماز مى خواند و سپس به خانه مى آمد وهنگام وارد شدن به خانه مى فرمود:
«تَوْباً تَوْباً لِرَبِّنا أوْباً، لایُغادِرُ عَلَیْنا حَوْباً».(3)
همچنین در روایت آمده است که آن حضرت هنگام بازگشت از خیبر فرمود:
«آئِبُونَ تَائِبُونَ، إِنْ شاءَ اللهُ عَابِدُونَ، راکِعُونَ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ من لایحضره الفقیه، ج2، ص197
2 ـ محجة البیضاء، ج4، ص76
3 ـ همان.
صفحه 234 |
ساجِدُونَ، لِرَبِّنَا حَامِدُونَ، اَلّلهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ عَلى حِفْظِکَ إِیّاىَ فِی سَفَرِی وَ حَضَرِی، اَلّلهُمَّ اجْعَلْ أَوْبَتِی هذِهِ مُبارَکَةً مَیْمُونَةً مَقْرُونَةً بِتَوبَةِ نَصُوح تُوجِبُ لِی بِها السَّعادَةَ یا أَرْحَمَ الرّاحِمِینَ».(1)
90 ـ خوش آمد گویى به حاجیان
امام صادق(علیه السلام) فرمود:
رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به آن کس که ازمکه بازمى گشت مى فرمود:
«قَبِلَ اللَّهُ مِنْکَ وَ أَخْلَفَ عَلَیْکَ نَفَقَتَکَ وَغَفَرَ ذَنْبَکَ».(2)
«خداوند از تو بپذیرد و هزینه هاى سفرت را جبران نماید و گناهت را ببخشاید.»
در حدیث دیگرى امام صادق(علیه السلام) فرمود:
«کسى که با حاجى هنگام بازگشت از سفر حج ملاقات نموده، با وى دست دهد و مصافحه کند، مانند کسى است که حجرالأسود را لمس
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ محجّة البیضاء، ج4، ص76
2 ـ من لایحضره الفقیه، ج2/196
صفحه 235 |
کرده باشد.»(1)
امام صادق(علیه السلام) فرمودند:
امام على بن الحسین(علیهما السلام) پیوسته مى فرمودند:
«اى کسانى که به حج نرفته اید، به استقبال حاجیان بشتابید و با آنان دست دهید و آنان را بزرگ بشمارید که این کار بر شما لازم است و در پاداش آنان شریک خواهید شد.»(2)
باز در حدیث دیگرى امام صادق(علیه السلام) ثواب معانقه با حاجى غبار سفر بر چهره نشسته را، همچون ثواب استلام حجر الأسود برشمرده است.(3)
امام باقر(علیه السلام) نیز فرمودند:
«حاجیان و عمره گزاران را گرامى بدارید که این کار بر شما لازم است.»(4)
امام على بن ابى طالب(علیه السلام) شیوه خاصى را براى استقبال از حاجى بیان فرموده اند:
«هنگامى که برادر شما از مکه بازگشت، میان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ ثواب الاعمال، ص116
2 ـ کافى، ج4، ص264، ح48
3 ـ من لایحضره الفقیه، ج2، ص147
4 ـ من لایحضره الفقیه، ج2، ص147
صفحه 236 |
دو چشم و لبان وى را ببوسید که با آن حجرالأسود را بوسیده است; حَجَرى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) بر آن بوسه زد. و چشمانش را که با آن به خانه خدا نگریسته و جایگاه سجده و صورتش را ببوسید و هنگامى که به او خوش آمد مى گویید چنین اظهار کنید:
خداوند حج تو را قبول کند و سعى و کوشش تو را بر تو ببخشاید و آن چه هزینه کردى به تو عوض دهد و این حج را نیز آخرین حج تو قرار ندهد.»(1)
هدف از تمامى این توصیه ها براى بزرگداشت حاجى، بهره گیرى از معنویت سفر حج است; زیرا به فرموده امام صادق(علیه السلام) حج گزار تا زمانى که به گناه آلوده نشده، نور حج را پیوسته دارا خواهد بود.(2)
یعنى حاجى در این سفر رنگ و بوى الهى به خود گرفته و مى تواند آن را به دیگران منتقل نماید.
توصیه امام سجاد(علیه السلام) نیز این است که:
«پیش از آن که حاجى و عمره گزار آلوده به گناه شود (به دیدار او رفته) سلامش کنید و با
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وسائل الشیعه، ج11، ص447، ح15224
2 ـ کافى، ج4، ص255، ح11
صفحه 237 |
وى دست دهید.»(1)
و پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز فرمودند:
«پیش از آن که حاجى وارد خانه اش شود او را ملاقات کرده، به وى سلام گویید و با او دست دهید و از او بخواهید که براى شما طلب آمرزش کند; زیرا او خود آمرزیده شده است.»(2)
91 ـ گوارایتان باد!
آنان که با بصیرت و معرفت، سفر عاشقانه حج را آغاز و با محبت و عشق به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) و خاندان گرامى او، به دور از هر گناه ومعصیتى آن را به پایان مى برند به سودى بزرگ دست یازیده اند و فرداى قیامت حج مقبول و مبرور، آنان را از هول و هراس قیامت رهایى خواهد بخشید.
عبدالرحمان بن سَمُرَه گوید:
روزى در نزد رسول خدا(صلى الله علیه وآله) بودم. آن حضرت فرمود: من دیشب شگفتى ها و عجائبى را دیدم!
گفتیم: اى رسول خدا، جان و خانواده و اولادمان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ وسائل الشیعة، ج11، ص245، ح15218
2 ـ مسند احمد حنبل، ج2، ص351، ح5317
صفحه 238 |
فدایت باد! چه دیدید؟ براى ما بازگو کنید.
حضرت فرمودند:
«مردى از امت خود را دیدم، که از روبرو و پشت سر و از سوى راست و چپ و از زیر پا، تاریکى وى را فراگرفته و غرق در ظلمت بود. در این حال حج و عمره او مجسم و ظاهر شدند و او را از ظلمت و تاریکى رها ساختند و در نور وارد کردند.»(1)
محمدبن مسلم نیز گوید:
امام باقر یا امام صادق(علیهما السلام) (تردید از راوى است) فرمودند:
«وَدَّ مَنْ فِی الْقُبُورِ لَوْ أَنَّ لَهُ حَجَّةً بِالدُّنْیَا وَ مَا فِیهَا».(2)
«مردگان در گورهایشان آرزو مى کنند، کاش دنیا و آنچه در آن هست را مى دادند و به جاى آن پاداش یک حج به آن ها داده مى شد.»
حجاج عزیز کشور ما، علاوه بر میهمان خدا و رسول(صلى الله علیه وآله) بودن، ویژگى بسیار مهم و ارزشمند دیگرى
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ مستدرک الوسائل، ج8، ص39
2 ـ وسائل الشیعه، ج11، ص110
صفحه 239 |
دارند و آن شیعه بودن و پیروى از اهل بیت عصمت و طهارت است.
یحیى بن یسار مى گوید:
حج گزاردم و سپس به امام صادق(علیه السلام) برخورد کردیم، آن حضرت فرمودند:
«حاجىِ خانه خدا و زائر قبر پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) و شیعه آل محمد(صلى الله علیه وآله)گوارایتان باد.»(1)
بنابراین، حج و معنویت آن گواراى وجود شیعیانى باد که با رعایت تمامى این آداب و اخلاق، حجى شکوهمند و مقبول را به جاى آورده و با روحى سرشار از معنویت و عشق به خدا و اهل بیت به ایران اسلامى باز مى گردند.
حج گوارایشان و ایّام به کامشان باد!
ــــــــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ کافى، ج4، ص549